دل خود را دیدم بر سر زلف تو روزی
گفتمش چونی و چون می رهی ای زندانی
گفت:چه کنی گر نبری رشک به حال من
هر گدا را که نبود مرتبه ی سلطانی
راستی حافظ حد تو نبود هم صحبتی ما
بس اگر بر سر این کوی کنی سگبانی
گفتمش چونی و چون می رهی ای زندانی
گفت:چه کنی گر نبری رشک به حال من
هر گدا را که نبود مرتبه ی سلطانی
راستی حافظ حد تو نبود هم صحبتی ما
بس اگر بر سر این کوی کنی سگبانی
ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ:
آب ، آتش ، خاک ، هوا ...
آبی کـه ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﺮﺩﻧﺪ
آتشی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﯿﻤﻪ ﮔﺎﻫﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ
خاکی ﮐﻪ ﺷﺪ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﺎﻩ ﻭ ﻃﺒﯿﺐ ﺩﺭﺩﻫﺎ
ﻭهوایی که عمریست افتاده بر دلها
ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐـــــــــــــــﺮﺑﻼ
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.